دانیالدانیال، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

روزهای کودکی

باغ وحش

1 آبان 93 بعد از مدتها که تصمیم داشتیم دانیال رو به باغ وحش ببریم و حیواناتی که عاشق انهاست رو ببینه، بالاخره چند روز پیش این اتفاق افتاد. چقدر به شیر و پلنگ و فیل و میمون و البته خرگوش علاقه داره! خلاصه سوژه قصه های شبانه و روزانه دانیال تا مدتها باغ وحش و حیوانات مورد علاقه اشه.. ...
6 آبان 1393

پایان 25 ماهگی

تو خونه می چرخی و شعرهایی که مامان یادت یاده با صدای بلند می خونی... یه توپ دارم رو کامل و از حفظ تا آخر بدون کمک کسی بارها برای خودت تکرار می کنی... حتی دو تا شعر رو یکی کردی و ترکیبی و با سلیقه خودت و با زبان شیرین کودکانه و البته با استفاده از مخفف کلمات می خونی : تاب تاب عباسی اودا منو نندازی بابام بهم عیدی داد یه توپ گیگیی داد... چند روزی هم هست که تا 6 پشت هم می شماری و یا بهتر بگم حفظ کردی، هرچند مفهوم و تعداد عدد 6 ر هنوز نمی دنی و تنها مفهوم عدد 2 و 3 رو درک می کنی.. ولی وای به مواقعی که لج کنی و داد و بیداد راه بندازی و بازم طبق معمول سراغ مامان معصوم بابا احمد رو بگیری... فاجعه است اون مواقع و من هر روز درگیر این تراژدی هستم...
2 آبان 1393
1